جایگاه امت و دعوت اسلامی
جهانگردی مسلمانان در عصر جهانی سازی
مفاهیم و اصطلاحات جهانی شدن
در بررسی موضوع جهانی شدن و مسائل مرتبط با آن، بایستی میان چند مفهوم تمیز قائل شد.نخستین مفهوم دراین زمینه که به ویژه در بررسی ابعاد دعوت اسلامی و پیام دین به ذهن متبادر می گردد، مفهوم "جهانی بودن دین" و لزوم جهانی اندیشیدن و دغدغه ی اصلاح جهان را در سر داشتن از سوی دینداران و رهبران دینی است. این موضوع به ویژه در دین اسلام از جایگاه خاصی برخورداراست. اصولاً انسان از لحاظ فطری موجودی است که هیچگاه نمی تواند خود را در حصار زمان و مکان محدود ببیند و همواره تلاش می کند تا خود و اندیشه خود را از این دو قید فارغ نماید. عطش شدید بشر به سیر در طبیعت و تاریخ به عنوان دو منبع مهم شناخت در طول تاریخ زندگی وی بر کره خاک شاهدی گویا بر این مدعا است. از آنجا که دین ادعای برخاستن از فطرت بشری و پاسخگویی به نیازهای فطری وی را دارد، طبیعی است که پیام آن همواره پیامی جهانی باشد. این موضوع با توجه به خاتمیت دین اسلام و ضرورت
پاسخگویی دین خاتم به تمامی نیازهای بشری، فارغ از زمان و مکانی خاص در مورد این دین مبین معنای روشن تری می یابد. آیات و روایات زیادی بر این مدعا گواه می باشد، از جمله:
"قل یا ایها الناس انّی رسول الله الیکم جمیعاً.." (اعراف، 158)
"بگو ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم..."
همین اندیشه بود که در تاریخ شکوفایی تمدن اسلامی، مسلمانان را تشویق به سیر در زمین و ایجاد ارتباط فعال و مؤثر با دیگر مردمان نمود. نتیجه ی این تلاش و ارتباط، گسترش خارق العاده این دین بود در سرتاسر جهان شناخته شده آن روزگار که امروزه به عنوان یادگاری از آن دوران تلاش و جهاد، بستر گسترده و مناسبی را پیش روی مسلمانان این عصر برای تعامل با جهان قرار داده است.
اما اصطلاح و مفهومی که به ویژه در دوران جدید شکل گرفته و به ادبیات حوزه های گوناگون دانش بشری راه یافته است، اصطلاحاتی است به نام Globalization که در ادبیات فارسی پس از برابر نهادن چند واژه مختلف از جمله جهانی شدن، جهانی سازی، سیاره ای شدن و جهانگیرشدن، سرانجام توافقی اجمالی بر سر واژه "جهانی شدن" میان نویسندگان این حوزه صورت پذیرفت. تقریباً تمامی اندیشمندانی که در این خصوص قلم زده اند، خاستگاه طرح آن را همگرایی جوامع بشری در حوزه های اقتصادی و مالی دانسته اند. در واقع جهانی شدن در این تعبیر، از حوزه ی اقتصاد و با هدف یکپارچه سازی اقتصاد جهان آغاز شد و دیگر حوزه های معرفت و دانش بشری را در خدمت این فرآیند قرار داد.
سیاست و فرهنگ از جمله حوزه هایی بود که با سرعت به این حرکت جهانی واکنش نموده و موضوعات خویش را در دستور کار مباحثه گران این حوزه قرار داد. امروزه با توجه به گستردگی مباحث این حوزه علی رغم برخوردار نبودن آن از مبنایی نظری و محکم، از جهانی شدن همچون دیگر مفاهیم اجتماعی تعاریف گوناگونی صورت گرفته است. در یک جمع بندی شاید بتوان مجموعه این تعاریف را در یک موضوع، مشترک دانست و آن این که جهانی شدن، حاصل گسترش و سرعت یافتن
ارتباط و تعامل میان جوامع و دولت ها در زمینه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است.
نکته ای که در این خصوص شایان توجه می نماید این است که اگرچه ارتباطات و گسترش خارق العاده ی رسانه های گوناگون در دوران مدرن را نمی توان آغازگر فرایند جهانی شدن دانست، اما باید پذیرفت که ارتباطات از دیرباز و نیز در جهان کنونی نقش اساسی را در جهانی ساختن اندیشه های بشری داشته است. تفاوت مهم میان دوران معاصر و دورانی مانند دوران شکوفایی تمدن اسلامی یا دوران های پیش از آن، در گسترش و سرعت باورنکردنی ارتباطات در جهان معاصر نهفته است. در واقع تحولات سریع و گسترده در حوزه فناوری ارتباطات و اطلاعات در دوران معاصر چنان سرعتی به فرایند قدیمی جهانی شدن بخشیده که آن را به شکل موضوعی جدید و متفاوت در چشم نظاره گران بین المللی آراسته است. در این رویکرد، جهانی شدن موضوع جدیدی نیست که نگرانی و دلواپسی بشر را به دنبال داشته باشد، بلکه مسئله ای است که بر اساس فطرت بشری از گذشته های دور آغاز شده و در دوران معاصر به لطف دستاوردهای بشری سرعتی خارق العاده یافته است.
اگرچه این توجیه مقبول نظر جمع زیادی از دانشمندان افتاد، اما جمعی دیگر را حتی با فرض پذیرش اصل آن همچنان دلمشغول نگاه داشت. واقعیت این بود که به نظر می رسید این فرایند، جریانی باشد متفاوت از آنچه در تاریخ بشر تا کنون شاهد بوده ایم. آنچه به این نگرانی دامن می زد این احساس بود که این جریان به نحوی از سوی گروهی خاص هدایت می شود. به دنبال این توجه بود که شکافی جدی میان مفسران مفهوم جهانی شدن واقع شد. آیا جهانی شدن یک پروسه (process) و فرآیند است یا یک پروژه (Project) و طرح که از سوی قدرت های جهانی هدایت می شود؟ توجه به موضوع جهانی شدن به عنوان یک طرح از پیش تعیین شده، سبب شکل گیری مفهوم دیگری شد که در ادبیات فارسی نام "جهانی سازی" بر خود گرفت. در این رویکرد، جهانی سازی آخرین مرحله ی سرمایه داری و پدیده ای است جایگزین برنامه هایی چون "نوسازی" و "توسعه"، اما همگام و هم داستان با آن چه سوغات جدید دنیای استکبار و استعمار برای بشریت امروز به شمار می رود.
دراین تعبیر نیز همچون دو مفهوم گذشته، نقش و جایگاه ارتباطات و رسانه ها در جهانی ساختن اندیشه های گروه هدایت کننده این طرح کاملاً روشن و واضح است، با این تفاوت که آنچه سبب شکل گیری پدیده جهانی شدن می شود، ارتباطی است دوسویه که در فضایی سالم و بدون واسطه میان دو سوی ارتباط برقرار می شود. اما جهانی سازی نقطه ی اتکاء خود را بر ارتباطات و رسانه های توده قرار داده است که با ایجاد فاصله میان دو سوی ارتباط، آن را تبدیل به ارتباطی یک سویه می کنند و در واقع بی ارتباطی را برای بشر به ارمغان می آورند.
در جهان معاصر، رسانه های توده (Mass Media)، این دجالان یک چشم و یک سویه زمان ما که فاصله هر گام چهارپایشان یک میل راه است و زمین در زیر پایشان درنوردیده می شود، تحت سلطه لشکر سفیانی امروز یعنی "صهیونیزم" در قحطی ارتباط واقعی میان مردم پا به عرصه وجود گذاشته و با صدای بلند آنچنان که از شرق تا غرب جهان آن را بشنوند، فریاد بر می آورند که من آن خدای بزرگ شما هستم. آنچه به نظر می رسد امروزه در تحلیل فرایند یا طرح جهانی شدن شایسته ی توجه ویژه باشد، نقش این گونه رسانه ها است در تسهیل جریان جهانی سازی و گسترش قدرت صهیونیزم از طریق اشاعه ی اندیشه لیبرال دموکراسی غرب در سرتاسر جهان به عنوان جامه ای نو بر قامت پنهان استکبار در جهان معاصر. بارزترین جلوه سلطه صهیونیزم بر این رسانه ها را بی شک باید در پدیده ای سراغ گرفت که با عنوان "صنعت فیلم سازی هالیوود" سال ها است به تسخیر جهان مشغول است.
پیش از انتقال به مبحث تحلیل این جریان از زاویه ی مطالعات فرهنگ و ارتباطات، با توجه ویژه به نقش رسانه های توده، جای سخن از اصطلاح دیگری خالی می نماید و آن مفهومی است که می توان "جهان سازی" نامش نهاد. با نگاه به حوادث یک دهه گذشته و به ویژه سال ها و ماه های اخیر به نظر می رسد استکبار جهانی پس از گذراندن دوره ها و صورت های گوناگون استعمار و اعمال سلطه بر مردم جهان، از لشکرکشی و غارت سرزمین های تازه کشف شده و مستقر ساختن دولت های دست نشانده در آنها گرفته تا تجربه نمودن استعمار علمی در دانشگاه های غربی و سرانجام استعمار فرهنگی با استفاده از رسانه های مدرن و توده، اینک در یک حرکت کاملاً
ارتجاعی در پی زنده ساختن تجربه های نخستین خود در تعامل با مردم جهان و اعمال قتل و غارت و حضور نظامی در دیگر کشورها باشد. در این مرحله حتی حضور رسانه های توده به عنوان عاملان و حامیان جدی جهانی سازی می تواند اهداف این لشکرکشی و جهان سازی را به خطر اندازد. بارزترین مثال این ادعا را می توان قتل خبرنگاران خارجی در بغداد در جریان لشکرکشی آمریکا و انگلیس به کشور عراق دانست. این موضوع می تواند نشان از استیصال استکبار در برخورد با مردم جهان و به ویژه مسلمانان داشته و از همین رو نوید پیروزی نهایی را برای آنان به همراه داشته باشد.
جهانی شدن و جهانگردی به عنوان یک ارتباط
رابطه جهانی سازی و فرهنگ را از چند زاویه می توان مورد تحلیل قرار داد. با توجه به پیشگام بودن اقتصاد و مسائل اقتصادی در ایجاد دگرگونی در دیگر حوزه ها از جمله فرهنگ در جهان معاصر و تحت سلطه ی تمدن غربی، تحلیل فرهنگ در چارچوب اقتصاد در مورد پدیده هایی که به نحوی به هر دو حوزه وابستگی دارند، امری معمول به شمار می رود. در این خصوص نیز با توجه به خاستگاه اقتصادی موضوع جهانی شدن، مسأله ی فرهنگ و آثار فرهنگی این جریان، در تحلیلی اقتصادی قرار گرفته است. آنچه در تحلیل های اقتصادی از موضوع رابطه ی فرهنگ و جهانی شدن به چشم می خورد، نگاه ابزاری است به فرهنگ. در واقع همان گونه که در سوسیالیسم با ظهور مکاتبی مانند مکتب فرانکفورت و خلق اصطلاح "صنعت فرهنگ" به این دستاورد مهم بشری جنبه ی ابزاری داده شد، در ادبیات جهانی شدن نیز به فرهنگ از زاویه ی ابزاری مؤثر نگریسته می شود. در اینجا سخن از این است که در درجه نخست فرهنگ چه کمکی می تواند به پیشبرد اهداف جهانی سازی نماید و در درجه ی دوم اگر جهانی سازی پیامدهای منفی فرهنگی به دنبال داشته باشد، چگونه می توان از شدت آن کاست به نحوی که اصل مسأله مورد تهدید جدی واقع نشود. در واقع در این رویکرد، جهانی شدن و جهانی سازی اصل است و پیامدها و آثار فرهنگی آن، موضوعی مهم اما به هر حال حاشیه ای.اما در کنار این رویکرد می توان در رویکردی متفاوت، موضوع جهانی شدن و جهانی سازی را از زاویه فرهنگ و ارتباطات مورد تحلیل قرار داد و از نقش جدی ارتباطات در گسترش این پدیده برای تحلیل آن سود جست. در این تحلیل با توجه به موضوع مقاله بر پدیده ی "جهانگردی" به عنوان یکی از مهم ترین صورت های ارتباط در طول تاریخ بشر که در عین حال تاکنون نیز به حیات خود ادامه داده است، متمرکز خواهیم شد. جهانگردی از سویی رسانه ای است سنتی که توانایی خود را برای حمل پیام دینی در طول تاریخ تمدن اسلامی نشان داده و از سویی دیگر رسانه ای است مدرن که به نظر می رسد امروزه محمل بسیار مناسبی برای پیشبرد اهداف جهانی سازی در دست تمدن غرب باشد. این ویژگی دو دم بودن تیغ جهانگردی، آن را برای ما به عنوان موضوعی شایسته مطالعه درآورده است.
در تقسیم بندی رایج سطوح گوناگون ارتباط، جهانگردی یک ارتباط میان فردی، مستقیم و شخصی است. با وجود اختلافی که در دسته بندی انواع ارتباط و تعاریف آن میان دانشمندان این شاخه از دانش وجود دارد، در یک جمع بندی می توان گفت، "ارتباط میان فردی" در مقابل "ارتباط درون فردی" و "ارتباط توده"، ارتباط چهره به چهره دو نفر با هم یا یک نفر با گروهی محدود است، مانند آنچه در کلاس درس یا سالن نمایش اتفاق می افتد.(BITTNER,1989, pp. 8-11)
ارتباط مستقیم و شخصی نیز در معنایی نزدیک به همین تعریف، در مقابل "ارتباط غیرمستقیم و غیرشخصی" و دوباره "ارتباط توده"، ارتباطی است که بدون واسطه میان شخص پیام دهنده و شخص گیرنده پیام ایجاد می شود. پیام گیرنده در این نوع از ارتباط می تواند یک فرد باشد یا مانند جلسات سخنرانی، گیرندگان پیام متعدد باشند. (معتمدنژاد، 1371، وسایل ارتباط جمعی، دانشگاه علامه طباطبایی، صص 66-61) به هر حال آنچه ارتباط میان فردی و مستقیم را از انواع دیگر ارتباط متمایز می سازد، حذف واسطه و رسانه در شکل گیری این نوع از ارتباط است.
اینک با در نظر گرفتن جهانگردی به عنوان یک ارتباط میان فردی و مستقیم، شایسته است به تبیین جایگاه این نوع از ارتباط در میان دیگر انواع معمول ارتباط در جهان معاصر جهت برآورد ارزش ارتباطی آن بپردازیم. در نگاه نخست به جهان
ارتباطات، به نظر می رسد که "ارتباطات توده" (Mass Communication) و "رسانه ی توده" (Mass Media) وجه غالب ارتباطات را در دنیای کنونی شکل دهند. اینک در نگاهی به جنبه ی ارتباطی جهانگردی در مقایسه با رسانه های توده، نکته ای کوتاه اما مهم شایان توجه می نماید. با اختراع پی در پی رسانه های توده، چنین به نظر می رسید که تولد هر رسانه با توجه به ویژگی های جدیدی که به همراه می آورد، افول رسانه های پیش از خود را به دنبال داشته باشد. به عنوان مثال با پیوستن تلویزیون به جمع رسانه های توده آن عصر، تصور می شد که دوران دو رقیب پیش از آن یعنی رادیو و سینما به پایان رسیده باشد. برتری تلویزیون نسبت به رادیو در برخورداری از تصویر و حرکت و نسبت به سینما در امکان استفاده از آن در منزل، تنوع برنامه ها و مقید نبودن به زمانی خاص بود. اما پژوهشگران ارتباطات با کمال تعجب مشاهده نمودند که چنین اتفاقی نیفتاد. سبب این بود که هر رسانه با برخورداری از ویژگی های خاص خود، مناسب شرایط مکانی، زمانی و محتوایی ویژه ای است و با ظهور رسانه های جدید نه تنها اعتبار و موقعیت خود را از دست نمی دهد که بسا استفاده از رسانه ای، تشویقی باشد بر استفاده تکمیلی از رسانه ای دیگر.
آن چه در مورد جهانگردی نیز اتفاق افتاد، از همین قاعده پیروی کرد. نخست چنین تصور می شد که با آمدن جهان به خانه ها از راه رسانه های توده مانند تلویزیون، اشتیاق مردم برای دیدن شگفتی های جهان به ویژه با توجه به هزینه بالای آن، تا حد زیادی فروکش کند، اما در این مورد نیز شاهد بودیم که آشنایی اجمالی با دیدنی های جهان که از طریق گسترش رسانه های توده ممکن شده بود، تشویقی شد برای مردم دنیا به تجربه این امور از نزدیک و در عین حال راهنمای مناسبی شد برای کسانی که از دیرباز به جهان و جهانگردی علاقه مند بوده اند.
آنچه فراتر از این در مورد نقش ارتباطی جهانگردی در جهان معاصر می توان گفت این واقعیت است که اگرچه معجزه قرن حاضر را به حضور و حاکمیت رسانه های جدید توده نسبت داده اند، اما در یک نگاه دقیق و منصفانه، برتری ارتباطی میان فردی و مستقیم مانند جهانگردی بر رسانه های جدید توده از لحاظ توان و ارزش ارتباطی به
ویژه آنجا که بستر و گفتمان حاکم بر ارتباط، رنگ و بویی فرهنگی و دینی دارد، کاملاً قابل تشخیص است.
در این نوع از ارتباط به جای رسانه های بی جان، با انسان به عنوان رسانه ای بسیار پیچیده و کارآمد همراه با تمام امکانات ارتباطی ویژه آن مواجه هستیم. در جهانگردی بر خلاف دیگر انواع ارتباطات نه تنها پیام که تمام نظام ارتباطی با همه ویژگی های انسانی و فرهنگی آن جا به جا می شود. مجادله اهمیت بیشتر پیام یا ابزار که یکی از مجادلات بنیادی دانش ارتباطات است، در جهانگردی معنی ندارد، چه به اهمیت پیام و محتوا معتقد باشیم و چه به اهمیت ابزار و کانال و در اینجا، هم پیام و هم کانال، انسان است. در ارتباطی میان فردی که از راه جهانگردی به وقوع می پیوندد، انسان مرکز ارتباط است و در عین حال می تواند بقیه نظام های ارتباطی را نیز از قبیل کتاب، با خود همراه کند و مجموعه آن ارتباط را تکامل بیشتری بخشد.
از سویی دیگر، این نوع از ارتباط، یک ارتباط چهره به چهره با تمامی محسنات و مزایای ویژه آن است. در این نوع از ارتباط، پس فرست به شکلی بسیار کامل تر و در عین حال با سرعتی بسیار بیشتر به ارتباط گرمی رسد. این مسأله یکی از مشکلات بزرگ رسانه های توده است که در مواجهه با آن، سازمان های این رسانه ها تلاش می کنند تا از طریق ایجاد واحد روابط عمومی و یا با استفاده از ابزارهای ارتباطی مکمل مانند تلفن یا پست تا حدی بر این مشکل فایق آیند. البته ارزش این نوع از پس فرست به سبب ناقص بودن آن و همزمان نبودنش با فراگرد ارتباط، هیچگاه قابل مقایسه با پس فرستی نیست که در ارتباط چهره به چهره رخ می دهد. ارتباط بدون برخورداری از پس فرست، تبدیل به یک ارتباط یک سویه می شود که به سختی می توان بر آن نام ارتباط نهاد. در ارتباطی که رو در رو صورت می گیرد و هر دو طرف با تمام حواس وجود یکدیگر را درک می کنند، ارتباطی کامل رخ می دهد که نسبت به دیگر انواع ارتباط، بسیار عمیق تر و بادوام تر است.
از منظری دیگر آنچه ارتباطات توده را از دیگر انواع ارتباطات متمایز می سازد و به آن ویژگی برتری می دهد، همانا تحت پوشش ارتباطی قرار دادن تعداد زیادی از مخاطبان در یک زمان است. برای توده ویژگی هایی از قبیل پراکنده بودن،
ناشناخته بودن، برخورداری از ویژگی های متفاوت و زیاد بودن تعداد آنان ذکر شده است. هربرت بلومر در یک تلاش قابل تقدیر، سعی نموده است تا انواع مختلف تجمعات انسانی و ویژگی های هر یک از جمله توده را در یک جدول دو بعدی به نمایش در آورد. جدولی که وی ارائه می کند با افزون مواردی بر تعداد ستون ها و سطرهای آن در جدول (1) به نمایش درآمده است.
برای تحقق ارتباط توده، علاوه بر برخورداری از مخاطبانی از نوع توده، شرایط دیگری نیز در نوشته های مختلف آمده است. این شرایط عبارت است از: نیاز به واسطه (رسانه) در ایجاد ارتباط، تأخیر در بازخورد، محدود شدن تعداد حواس و نیاز به افراد، سازمان و نهادهای اجتماعی. همان گونه که می بینیم به جز ویژگی زیاد بودن تعداد در توده به عنوان مخاطبان ارتباطات توده، دیگر ویژگی های یادشده برای این نوع ارتباط، ویژگی هایی منفی است که به نفع افزودن بر گستره ی ارتباط، به ناچار به آن تن می دهیم.
جدول 1: تجمعات انسانی و ویژگی های هر یک
|
گروه |
جماعت |
جمع |
عامه |
توده |
درجه تعامل |
بالا، در میان مرزهای محدود |
بالا و پر تجانس |
تجانس عاطفی |
میانه، اگر چه اعضاء متفرقند |
پایین |
محل اشتراک |
اهداف مشترک هویت تماس |
حادثه در حال اتفاق |
وضع یا حادثه |
موضوع یا عقیده برای بحث یا انتخاب |
اشیاء سازمان داده شده مورد توجه |
کنترل /سازمان |
بالا، داخلی غیر رسمی |
پایین خارجی |
خارجی بدون دستکاری |
نسبتاً رسمی = غیر رسمی |
خارجی قابل دستکاری |
سطح توجه |
بالا |
بالا زودگذر |
دارای درجات بسیار متفاوت |
متغیر میانه به بالا |
پایین |
دوام |
مستمر |
موقت |
کوتاه |
ناپایدار |
ناپایدار |
اما در ارتباطی مانند جهانگردی، می توان میان جنبه های مثبت ارتباطات میان فردی و جنبه های مثبت ارتباطات توده جمع نمود و از مزایای هر دو نوع ارتباط بهره جست. در جریان جهانگردی، ارتباط، رو در رو و بدون واسطه با استفاده از تمامی حواس انسانی صورت می پذیرد. همچنین این ارتباط یک ارتباط دوسویه است که در آن امکان ارسال و دریافت پس فرست با سرعتی بسیار زیاد وجود دارد و برای تحقق آن غالباً نیازی به افراد، سازمان ها و نهادهای اجتماعی به شکلی که در رسانه ها متصور است، نمی باشد. از سویی دیگر با توجه به حجم گسترده این جریان در سطح بین المللی که آن را در ردیف سه صنعت نخست جهان قرار داده است، نمی توان ادعا نمود که در تحت پوشش قرار دادن افراد مختلف و بسیار در یک زمان، در رتبه ای پس از رسانه های توده جدید قرار داشته باشد.
و سرانجام این نکته که در ارتباطات میان فردی امکان استفاده از ارتباط غیرکلامی به شکل گسترده ای وجود دارد. ارتباط غیرکلامی عبارت است از: "تمام محرک های غیرکلامی در یک ارتباط که به وسیله منبع و استفاده او از محیط شکل می گیرد و ارزش بالقوه پیام بودن را برای منبع یا گیرنده دارد. ویژگی هایی این نوع ارتباط را از ارتباط کلامی متمایز می کند و به آن برجستگی خاصی می دهد. این ویژگی ها را می توان این چنین برشمرد:
بسیاری از اعمال غیرکلامی تحت فرمان نیروهای زیستی هستند و لذا نمی توان به سادگی آن را پنهان کرد.
در طول زندگی و دوران رشد انسان، ارتباط غیرکلامی به مراتب زودتر از ارتباط کلامی آموخته می شود و برای برقراری ارتباط در اختیار انسان قرار می گیرد. از همین رو است که غالباً توانایی انسان ها نیز در آن بیشتر است.
ارتباط غیرکلامی نسبت به ارتباط کلامی، بسیار احساسی تر و عاطفی تر و لذا دارای تأثیری بیشتر است.
با توجه به نمادهای مورد استفاده در هر دو نوع ارتباط، می توان چنین نتیجه گرفت که ارتباط غیرکلامی به مراتب جهانی تر از ارتباط کلامی است.
این ارتباط معمولاً در قالب استفاده از حرکات بدن، نوع لباس، تعابیر چهره، تماس از راه چشم، لمس، بو، استفاده از فضا و تعریف فاصله، نوع نگاه به زمان و چگونگی به کار بردن سکوت شکل می گیرد." (2) از آنجا که در جریان ارتباطاتی که روزانه برقرار می کنیم، به طور ناخودآگاه استفاده ما از ارتباط غیرکلامی به مراتب بیش از نوع کلامی آن است، می توان از این راه نیز به کامل تر و کارآمدتر بودن ارتباط از راه جهانگردی نسبت به ارتباط از راه رسانه های نوین پی برد.
نکته ای که در اینجا شایان ذکر می نماید این است که جریان ارتباطی جهانگردی در حالت طبیعی خود همانند هر ارتباط دیگری از تأثیر آنچه "اختلال" یا "پارازیت" خوانده می شود، مصون نیست. در اینجا اختلافی عمیق میان جهانگرد و جامعه میزبان به عنوان دو رکن اصلی این پدیده وجود دارد. جهانگرد در سفر است و میزبان در خانه خود. جهانگرد معمولاً در حال استراحت و گذراندن تعطیلات است و میزبان در حال کار و تلاش برای زندگی روزمره و از همه مهم تر این که جهانگرد در جریان جهانگردی معاصر معمولاً از یک کشور غربی است و میزبان جامعه ای است به اصطلاح در حال توسعه.
از آنجا که جهانگردان در کشور میزبان معمولاً دست به اعمالی می زنند که هیچ گاه در خانه خود مرتکب نمی شوند. ناتوانی در آموزش این گروه و ضعف ضوابط محدود کننده چه از سوی کشورهای جهانگردفرست و چه از سوی کشورهای جهانگردپذیر می تواند منجر به بروز مسائل فرهنگی و زیست محیطی جبران ناپذیری شود. علاوه بر آن در نظر نگرفتن محدودیت ها و قوانین فقهی ادیان و مذاهب مختلف از سوی جهانگردان در کشورهای مذهبی می تواند منجر به بروز حوادثی شود که اساس جهانگردی را در آن کشور در معرض مخاطره قرار دهد.
این مسائل و مشکلات دیگری از این دست سبب شده تا در جهان معاصر هر از چندی مخالفت هایی با توسعه ی جهانگردی از سوی اندیشمندان این حوزه و همچنین اهالی منطقه ای که به دلیل برخورداری از جاذبه ی جهانگردی مورد هجوم بازدیدکنندگان واقع شده است، شکل گیرد. متأسفانه گاهی اوقات دولت ها نیز به دلیل سود سرشاری که جهانگردی نصیب کشور می کند، در سیاست گذاری این بخش، سیاست بی تفاوتی
را در مسائل اخلاقی و فرهنگی جهانگردی اتخاذ می کنند. این عمل به نوبه ی خود سبب پیدایش گروه های فشار ضد جهانگردی می شود که با توجه به تأثیر مخرب این شکل از جهانگردی بر کودکان و زنان و همچنین تضاد این فعالیت با ارزش های جامعه، از اساس بنیان چنین حرکت هایی را در معرض مخاطره قرار می دهد."باتلر"(3) به طور کلی شش مرحله را از آغاز تا انجام سرنوشت یک منطقه جهانگردپذیر تشخیص می دهد و در آن به توضیح چگونگی دگرگون شدن روابط میان جهانگردان و جامعه ی میزبان در طی این مراحل می پردازد. این مراحل عبارت است از:
1- مرحله کشف:
داستان منطقه مورد نظر با این مرحله آغاز می گردد. در این زمان تعداد اندکی جهانگرد بدون این که به شخص یا سازمانی برای تنظیم برنامه هایشان وابسته باشند، به منطقه وارد می شوند و تلاش می کنند تا به عمق فرهنگ آن جامعه وارد شوند و با اهالی ارتباط برقرار کنند. طبیعی است که در این مرحله، زبان ارتباط، همان زبان جامعه میزبان باشد و به طور کلی فرهنگ جامعه میزبان از خوراک گرفته تا پوشاک، ملاک ارتباط قرار گیرد. میزبانان نیز در مقابل تلاش می کنند تا نهایت مهمان نوازی را در برخورد با این میهمانان تازه از راه رسیده از خود نشان دهند. در این مرحله، تأثیر و تأثر اجتماعی ناچیز است و فعالیت های اقتصادی بیشتر در سطح خرد و با تمرکز بر محوریت فرد یا خانواده جریان می یابد.2- مرحله درگیری:
در نقطه های آغازین این مرحله، تعداد جهانگردان اندک اندک رو به افزایش می گذارد و میزبانان نیز با درک این موقعیت به فکر پاسخ به نیازهای جهانگردان و فراهم آوردن امکاناتی برای آنان می افتند. یکی از نخستین نشانه های ورود به این مرحله اختصاص قسمتی از منزل مسکونی میزبان به امر اسکان جهانگردان است. در این مرحله جهانگردان هنوز نسبت به شیوه ی زندگی محلی از خود تمایل نشان می دهند و ارتباط میان جهانگرد و میزبان درسطح بالایی ادامه می یابد. زبان ارتباط نیز در اینمرحله، کم کم جای خود را به استفاده از نشانه ها و ارتباطات غیرکلامی و در برخی موارد چاپ و توزیع بروشورهای حاوی اطلاعات لازم برای جهانگردان به ویژه در مورد مسأله اسکان می دهد.
در مراحل بعدی با شدت گرفتن ورود جهانگردان به منطقه، اندیشه کسب درآمد از راه پذیرش جهانگرد تقویت می شود و امکانات نیز متناسب با آن افزایش می یابد. این مسأله به نوبه خود سبب خارج شدن فعالیت های اقتصادی از حیطه ی خانواده می شود و امور کلان تری را از قبیل اخذ وام و تأسیس شعبه بانک با خود به دنبال می آورد.
3- مرحله توسعه:
با افزایش چشمگیر تعداد جهانگردانی که به منطقه وارد می شوند، دیگر می توان گفت که منطقه به یک منطقه اصطلاحاً "توریستی" تبدیل شده است. با ورود به این مرحله، ابعاد جغرافیایی محل نیز گسترش می یابد و با وارد شدن شرکت های غیرمحلی و حتی خارجی به صحنه، فعالیت های اقتصادی محلی در حاشیه قرار می گیرد. ورود کارگران مهاجر از دیگر مناطق، کاهش تماس و ارتباط افراد جامعه میزبان را با جهانگردان به دنبال دارد و در عین حال زبان بین المللی جهانگردی را بر آن حاکم می کند. در این مرحله، جهانگردی به یک فعالیت تجاری تبدیل می شود.4- مرحله ثبات:
در این زمان، منطقه ی مورد نظر از حالت انحصاری و دست نخوردگی بیرون آمده و شبیه به هر منطقه ی توریستی دیگری در سراسر جهان شده است. کاهش درآمدی که همراه با این مسأله پدیدار می شود، گردانندگان صنعت جهانگردی منطقه را به سازماندهی و جلب جهانگردان به صورت گروهی وادار می سازد.5- مرحله رکود:
با رسیدن منطقه به حد اشباع و آغاز کاهشی چشمگیر در درآمدهای حاصل از جهانگردی، مشکلات زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی گوناگون رخ می نماید و افراد جامعه ی میزبان را که اینک نسبت به جمعیت جهانگردان و همچنین کارگرانمهاجر در اقلیت قرار گرفته اند، دچار بحران می نماید. با کنار کشیدن سرمایه گذارهای خارجی، جهانگردی منطقه در آستانه سقوط واقعی، قرار می گیرد.
6- تجدید حیات یا سقوط:
در این مرحله تنها امیدی که برای مقامات محلی باقی می ماند این است که با کمک سازمان های باقی مانده در محل با یک برنامه ریزی دقیق، انواع جدیدی را از جهانگرد تشخیص دهند و با تغییر کاربری تأسیسات موجود، به جلب آنان بپردازند. نمونه ی این امر می تواند تبدیل هتل ها و مهمان خانه ها به آسایشگاه سالمندان باشد و در پی آن استفاده از فضاهای تفریحی برای استراحت این میهمانان تازه.شکست در فرایند تجدید حیات، به معنی ادامه ی سریع سقوط منطقه و برجای ماندن تأسیسات گرد گرفته ای است که تنها یادآور روزهای پرشکوه رونق منطقه است.
"داکسی"(4) نیز هماهنگ با باتلر، با رویکردی ارتباطی و تأکید بیشتر بر رفتار جامعه ی میزبان، در بررسی تأثیرات اجتماعی جهانگردی بر این گونه جوامع، چهار رفتار و نگرش متفاوت را در نوع نگاه آنان به روند گسترش جهانگردی تشخیص می دهد:
1- سرخوشی:
در این مرحله که با مرحله کشف همزمان است، میزبانان به چشم میهمان به جهانگردان می نگرند و آنان را با گرمی پذیرا می شوند. سبب این امر می تواند حس مهمان نوازی افراد جامعه باشد یا در صورت وجود فقر در آن جامعه، امید آنان به یافتن یک منبع جدید درآمد.2- بی تفاوتی:
در پی ورود به مرحله درگیری و افزایش جمعیت جهانگردان، ارتباط افراد جامعه ی میزبان با آنان رسمی تر می شود و در مقابل، جهانگردان نیز تمایل کمتری به وارد شدن در زندگی روزمره اهالی منطقه از خود نشان می دهند. زبان جهانگردانی که از این پس به منطقه می آیند، دیگر زبان محلی منطقه نیست.3- آزردگی:
با ورود به مرحله ی توسعه و واژگون شدن نسبت جمعیت میزبان و جهانگرد و در حاشیه قرار گرفتن میزبانان، مشکلات بسیاری برای این گروه رخ می نماید. مغازه ها شلوغ می شوند، ولی از تأمین نیازهای روزانه مردم جامعه خبری نیست و به جای آن اجناس مورد علاقه جهانگردان از قبیل صنایع دستی عرضه می شود. با افزایش تعداد جهانگردان و به دنبال آن افزایش تعداد خودروهای در حال رفت و آمد در منطقه، سختی زندگی هر روز بیش از پیش خود را بر مردم بومی تحمیل می کند و سرانجام سبب آغاز تغییر نگرش افراد جامعه ی میزبان به جهانگردان می شود.4- دشمنی:
در انتهای زنجیره روابط میزبان و جهانگرد و با وارد شدن به مرحله ی رکود، مشکل ظرفیت بیش از هر زمان دیگری خود را نشان می دهد و میزبانان را متقاعد می سازد که مسبب همه این تبعیض و نارسایی، جهانگردان هستند. این مسأله سبب بروز حالتی در افراد می شود که می توان نام آن را دشمنی نهاد.جهانگردی توده و جهانی سازی
تا این قسمت از بحث، سخن در تبیین فرایند جهانگردی به عنوان یک ارتباط میان فردی بود که ضمن برخورداری از برتری ها و ارزش های ارتباطی نسبت به دیگر گونه های ارتباط، در مواردی نیز می تواند دچار اختلال شود. اینک و در ادامه سخن، به دنبال این خواهیم بود که آیا در جریان جهانگردی معاصر، این ارتباط میان فردی غالباً در وضعیتی متعادل اتفاق می افتد یا بروز عواملی که می تواند به عنوان عارضه ای از تمدن غربی به شمار آید، سبب ایجاد سوگیری مصنوعی و دائم در این جریان ارتباطی می گردد. برای رسیدن به پاسخی مناسب در این خصوص، شایسته است کمی بیشتر در مورد فرایند توده ای شدن در زوایای گوناگون زندگی بشر مدرن از جمله تولید، جامعه، فرهنگ، ارتباطات و نهایتاً جهانگردی سخن گوییم.توجه به مفهوم "توده" (Mass) در طول دهه های 20 و 30 قرن بیستم میان نظریه پردازان اجتماعی و منتقدان این حوزه رشد یافت و به عنوان نخستین نظریه ی کلاسیک در خصوص فرهنگ مطرح شد.
پس از وقوع انقلاب صنعتی اول در قرن هجدهم که تاریخ نمادین 1750میلادی بیانگر آن است، موج دوم تجدد با ظهور شهرنشینی، سلطه ی فناوری جدید، فرایند صنعتی شدن و تولید انبوه (توده)، تجاری شدن، پیدایش و به قدرت رسیدن رسانه های توده و سرانجام منتقل شدن نقش اساسی از تولید به توزیع شناخته می شود که از اواخر قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. این تحولات در عرصه ی فناوری، دگرگونی هایی را نیز در جامعه و روابط اجتماعی به دنبال داشت که سرانجام منجر به شکل گیری گونه خاصی از جوامع بشری شد که آن را به نام " جامعه ی توده" می شناسیم.
جامعه ی توده در واقع محصول فروپاشی همبستگی های سنتی، از بین رفتن امنیت، تضعیف نهادها و روابط اجتماعی گذشته و به طور کلی ظهور یک نوع گسیختگی و بی هنجاری در جامعه ی مدرن است. در این جامعه، انسان ذره گونه شده در دل شهرهای بزرگ طعم تلخ تنهایی واقعی و منفی را می چشد و این انزوای تحمیلی و در پی آن، تشنگی او برای ارتباط، زمینه را برای سلطه ی طبقات جدید و به قدرت رسیدن فرهنگ سازی های جامعه ی توده یعنی رسانه های توده فراهم می کند. فرهنگ جدیدی که برای پر کردن شکاف به وجود آمده در جامعه ی توده به وسیله این نهادهای تازه ی قدرت در جامعه ی مدرن به وجود می آید، "فرهنگ توده" نام دارد.
یکی از ویژگی های مهم نظریه ی فرهنگ توده، تشخیص این نوع فرهنگ در کنار "فرهنگ عامه" و "فرهنگ عالی" است. فرهنگ عامه بیانگر نیازها و علایق موجود و واقعی مردم جامعه است که به صورت خودجوش پدید می آید و در فولکلور تجلی پیدا می کند. در مقابل آن، فرهنگ عالی فرهنگی است که دارای استقلال و بیانگر ذوق راستین هنری و ادبی طبقه ای ممتاز در جامعه است. در فرهنگ توده که به شکل تحمیلی و غیر خودجوش در نتیجه ی تحولات جامعه ی صنعتی شکل می گیرد، همین تجلیات ادبی و هنری نیز به پیروی از تولید انبوه صنعتی، به طور مصنوعی بازتولید شده و با شعار "دسترسی مساوی به فرهنگ برای همه" در دسترس همگان قرار می گیرد.
منتقدان، فرهنگ آمریکا را به عنوان بارزترین مصداق فرهنگ توده و فرایندی به نام "آمریکایی شدن فرهنگ" را یکی از مهم ترین پیامدهای ظهور فرهنگ توده در جامعه ی مدرن می دانند. به اعتقاد این گروه، آمریکایی شدن فرهنگ، هسته ی اصلی فرهنگ توده را تشکیل می دهد. عواملی چند امکان شکل گیری سهل و فزاینده ی جامعه ی توده را در ایالات متحده آمریکا پدید آورده است. در واقع آمریکا زاییده ی سرمایه داری اروپا بود که از عصر سرمایه داری تجاری، ظهور پیدا کرد. به این تعبیر می توان گفت آمریکا در میان کشورهای دیگر در این دوره از همه بی ریشه تر بود. در مهاجرت اروپاییان به این سرزمین جدید، سهم بیشتر از آن کسانی بود که در اروپا پایگاهی جدی نداشتند و به عبارتی از وازده های جامعه به شمار می رفتند. این گروه بنا به طبیعت خود، عناصر عامیانه تر فرهنگ اروپایی را با خود به آمریکا بردند و عناصر عالی را در همان جامعه ی اروپایی بر جا گذاشتند. در این شرایط، فقدان سنت های فئودالی، سلطنتی و اشرافیت همراه با تحولات زودرس در زمینه ی فناوری، آمریکا را در اوایل قرن بیستم، مظهر فرهنگ توده کرد. از همین رو است که مخالفت با آمریکا و آمریکایی شدن فرهنگ، از انگلستان و فرانسه به عنوان محمل های اصلی فرهنگ اروپایی آغاز شد.
پیدایش و گسترش این فرهنگ جدید در جامعه ی مدرن پیامدهای منفی دیگری نیز به دنبال دارد که خمیرمایه اصلی انتقادات وارد بر جامعه ی توده، رسانه های توده و فرهنگ توده را تشکیل می دهد. نخستین پیامد این سلطه، مضمون واکنش محافظه کارانه و آزادی خواهانه ی فرهنگ عالی به فرهنگ جدید است به عنوان یک فرهنگ پست، مبنی بر تنزل ذوق ادبی و هنری که به وضوح در داستان ها، رمان ها و فیلم های فرهنگ توده دیده می شود.
همچنین انتقاد دیگری که به این فرهنگ وارد شده، بیانگر این نکته است که در جامعه ی توده، روابط انسان ها همانند دانه های شن - که در عین با هم بودن از هم جدا نیز هستند - شیء گونه می شود. مثال روشن این مسأله، نحوه ی ارتباط تماشاچیان فیلم در سالن سینما است. این ارتباط که از طریق ارتباط هر فرد به طور جداگانه با ماجرای فیلم و قهرمان داستان به شکل غیرمستقیم برقرار می شود، نه تنها ارتباطی ذهنی نیست که عصبی و بر مبنای هیجانات روحی است. انسان ها از راه برقراری این پیوندهای
دروغین، شایستگی بیشتری برای حضور در جامعه ی توده پیدا می کنند.
یکی دیگر از مفاهیم به کار رفته در تبیین پیامدهای ظهور فرهنگ توده، مفهوم "گریز از واقعیت" است. در جامعه ای که انسان تنهایی را در عین بودن با دیگران به تلخ ترین شکل آن تجربه می کند، فرار از واقعیت های سنگین جامعه امری طبیعی به نظر می رسد. این گریز می تواند طیف گسترده ای از حالات گوناگون را شامل شود. فیلم هایی با موضوع فرار از زندان یا وضعیت های خطرناک، نقاشی های غیرواقعیت گرا، بازیهای رایانهایای و واقعیت مجازی همه از این مقوله اند.
مفهوم "قدرت" نیز یکی دیگر از مفاهیم کلیدی در شناخت جامعه ی توده و فرهنگ توده است. منتقدان این فرهنگ، ظهور آن را نه نویدی برای گسستن سلطه های پیشین که نمایش تازه ای از سلطه ای تازه می دانند یعنی سلطه ی فناوری جدید. در واقع از دید این منتقدان، فرهنگ توده صرفاً یک فرهنگ نیست، بلکه بخشی از دستگاه کلی قدرت در جوامع مدرن به شمار می رود. در جامعه ی توده میان این فرهنگ تازه، ابزارهای تولید، فناوری و قدرت رابطه ای تنگاتنگ برقرار است. در این فرهنگ با از بین بردن تنوعات و سرکوب صداهای مخالف، "صیانت ذات" و"لذت" به عنوان حقایق اساسی و مرکزی زندگی پذیرفته می شوند و تمامی امور مربوط به حیات بشر با این دو اصل معنای ویژه خود را می یابند.(5)
همچنین از آنجا که در این فرهنگ، ابزارهای اداره ی فرهنگ و فرهنگ سازی اهمیت ویژه ای پیدا می کنند، رسانه های توده و گردانندگان آن از جایگاهی ممتاز در جامعه ی توده برخوردار می گردند. بی شک یکی از راه های مهم ایجاد برتری و سلطه ی سرمایه داری غربی و در رأس آن آمریکا در جامعه ی توده و حفظ این سلطه ی جهانی نیز، استفاده از توان باورنکردنی همین رسانه ها توده در خلق تصاویردستکاری شده از تمدن غربی و همچنین از ویژگی های تمدن ها و فرهنگ های مقابل این تمدن است. این رسانه ها با بهره مندی از آخرین دستاوردهای بشری در زمینه ی فناوری های ارتباطی، هر لحظه بر سرعت، کیفیت و گستره ی ارتباطی خویش می افزایند و از این رهگذر، غرب را به کعبه ی آمال انسان های دور افتاده از تاریخ و هویت خویش بدل می سازند.
آنچه در جهانگردی معاصر نیز اتفاق می افتد از همین الگو پیروی می کند. با تصویری که در جهانگردی از کشورهای غربی ساخته می شود، سطح زندگی آنان در نگاه کشورهای میزبان بسیار پیشرفته جلوه می کند و این گونه کشورها نیز به نوبه ی خود تلاش می کنند تا هنگام مسافرت اربابان به کشورشان، با وجود فقر و اختلاف طبقاتی موجود در کشور، آن سطح را در واقعیت نیز حفظ کنند و زندگی ای مشابه زندگی تصویر شده جهانگردان در سرزمین خود برای ایشان فراهم آورند. این مسأله در صورت عدم وجود مدیریت توانا، به نوبه ی خود منجر به افزایش واردات کالاها و تخصص های مختلف از کشورهای جهانگردفرست می شود که علاوه بر سرازیر نمودن بیشتر سود به دست آمده از این صنعت به همان کشورها، خود، کمکی است شایان توجه به ایجاد و حفظ تصویر برتری غرب و در نهایت غرب زدگی و تثبیت سلطه ی جهانی تمدن غرب و به عبارتی روشن تر جهانی سازی.
آنچه در جهان امروز، جهانگردی را به شکل ابزاری برای تشدید و تثبیت سلطه ی فرهنگی غرب و جهانی سازی درآورده است، رخنه ی فرایند توده ای شدن به درون این فعالیت فرهنگی دیرپای بشر و شکل گیری "جهانگردی توده" و حاکمیت آن بر این بخش از زندگی بشر است.
"جهانگردی توده عبارت است از جریان یکنواخت تعداد بی شماری از جهانگردان به سوی مقاصد ویژه گذراندن تعطیلات. این حرکت از دهه ی 1960با افزایش ثروت، طولانی تر شدن تعطیلات و ارزان تر شدن حمل و نقل در کشورهای صنعتی و از این کشورها آغاز به رشد نمود. در ابتدا، این جریان جهانگردی رو به مقاصدی نمود که از آفتاب، ماسه و دریا برخوردار بودند."(6) این سه ویژگی در کنار"سکس" به عنوان جزء لاینفک تمدن غرب، "چهارگانه نامقدس" (Unholy Quarter) جهانگردی توده را شکل می دهند. تعبیر "آفتاب، ماسه، دریا و سکس" (Sun, Sand, Sea & Sex) که "از سوی برخی صاحب نظران به کار می رود، دل مشغولی آنان را نسبت به گذشته هایی نشان می دهد که در آن، سفر در انحصار طبقات بالا و متوسط جامعه بود."(7)
در واقع، توده ای شدن جهانگردی را باید انحرافی از جریان همیشگی این پدیده به عنوان یک ارتباط میان فردی در زندگی بشر دانست. اختلافی که در این فرایند ارتباطی در تمدن غرب ایجاد شد، بسیارجدی تر، عمیق تر و گسترده تر از آن بود که اختلالی به حساب آید مانند هراختلال دیگری که گهگاه در انواع ارتباط به وجود می آید. بروز این اختلال در فرآیند ارتباطی جهانگردی، از آنجا که برخاسته از شکل گیری نوع جدیدی از جامعه و فرهنگ در درون تمدن مسلط و حاکم بود، تا آنجا دیرپایی خود را ادامه داد که سرانجام منجر به قلب ماهیت واقعی این فعالیت انسانی در طول تاریخ شد. امروزه جهانگردی به عنوان یک حرکت فرهنگی تمدن ساز تنها خاطره ای است در ذهن آشنایان با تاریخ که به سختی می توان امیدی به تحقق دوباره ی آن داشت.
آنچه سبب انحراف جهانگردی در دوران معاصر از جریان ارتباطی همیشگی آن شده است، سطحی شدن ارتباط میان جهانگردان و میزبانان به دلیل فشردگی برنامه های بازدید در جهانگردی از نوع توده و کاهش وقت برای برقراری ارتباط و عمیق نمودن آن است. این فرایند به روشنی در سرنوشت یک منطقه جهانگردپذیر از آغاز تا انجام - که پیشتر در قالب دو الگوی شش و چهار مرحله ای توضیح داده شد - قابل پی گیری است.
توده ای شدن جهانگردی و شیء گونه شدن روابط میان انسان های درگیر در این فرایند پیشتر ارتباطی، بر تمامی عناصر شکل دهنده ی جهانگردی تأثیر داشته است. در بعد عنصر جهانگرد، شکل گیری جهانگردان توده به عنوان پرجمعیت ترین طبقه ی جهانگردان، نتیجه طبیعی این امر به حساب می آید. جهانگردان توده یکی از کم ارتباط ترین طبقات جهانگردان به شمار می آیند. این گروه توجه کمی به اوضاع پیرامون خود در جامعه ی میزبان دارند و هنگام ترک محل، جز ویرانی و آسیب از خود اثری بر جای نمی گذارند.
طبقه میزبان نیز در جهانگردی توده، به سبب افزایش یافتن تعداد برخوردهایشان با جهانگردان، رفته رفته انگیزه خود را برای ارتباط از دست می دهند و با گذشت زمان موضوع مهمان نوازی تا حد زیادی میان آنان کاهش می یابد. دراینجا با ورود
شرکت های خدماتی ویژه ی جهانگردان با مسأله دیگری مواجه می شویم که پیشتر بدان اشاره شد. این طبقه از میزبانان با آفرینش تصاویر قالبی از جامعه و جهان، مانع رویارویی جهانگرد با فرهنگ واقعی میزبان می شوند.
در بعد عنصر انگیزه نیز همین گروه هستند که با تعریف انگیزه های کاذب برای جهانگردی و همچنین طراحی انگیزه های جدید مبتنی بر وضعیت پر تنش جامعه ی توده به جای انگیزه های ارتباطی جهانگردان، آتش این ضد ارتباط را شعله ورتر می سازند.
سرانجام در مورد جاذبه ها نیز باید گفت که سوغات جهانگردی توده برای جاذبه های جهانگردی، چیزی جز تخریب میراث طبیعی و فرهنگی بشر نبوده است. تمرکز جهانگردی توده بر انواع خاصی از جاذبه ها و هجوم بی امان جهانگردان به سوی این سرمایه های ارزشمند، همراه با ازدست دادن انگیزه برای برقراری نوع خاصی از ارتباط توأم با احترام از سوی جهانگردان توده با جاذبه ها که در گذشته رواج داشت، سبب اصلی در این تخریب وحشیانه به شمار می آید.
یکی از نویسندگان معاصر در توصیف جهانگردی توده در جهان معاصر و مقایسه آن با جهانگردی در دوران پیشین چنین می نویسد:
"توریست زائر امروزی است. توریست می خواهد یاد بگیرد، بداند و اصولاً موضوعی برای گفتگو داشته باشد. توریست حاکم مطلق تمدن ها است. موزه ها را برای او می سازند، هتل ها را برای او برپا می کنند، معبدها را برای او به نمایش می گذارند، مقدسات را برای او بی سیرت می کنند. توریست می خواهد همه چیز را هر چه زودتر به دست آورد. می خواهد هر چه زودتر ببیند، بهره بگیرد، ببرد و به خانه بازگردد. حوصله ی شاگردی و فراگیری و انتظار شکفتگی را، که از جمله شرایطی است که میوه ای را در سکوت طبیعت به ثمر می رساند، ندارد. توریست شتابزده است چون پراکنده است و پراکنده است چون غباری از خواسته های متضاد است.
توریست می خواهد همه چیز را آماده به او بدهند، همه چیز را به سطح شعور و قد و قواره ی او پایین بیاورند، از این رو از وقت تلف کردن بیزار است. توریست پول دارد و می خواهد همه چیز را بخرد و هر چه زودتر نهایت استفاده را ببرد و به همین سبب، خواهان برنامه های فشرده است و برنامه فشرده نیز مستلزم این است که جمله ی
دیدنی ها، شنیدنی ها و آموختنی ها در نقاط گوناگون متراکم شوند، خواه این نقطه ی تراکم موزه باشد، خواه معبد، خواه قصر و خواه میدان شهر. آنجا که توریست پیدا شود، رقص معبد، مبدل به پایکوبی کاباره می شود، مراسم سری آیین تشرف، به قیل و قال سیرک و معابد و مساجد نیز به بازار مکاره، خشوع و خضوع زائر به کنجکاوی تنزل می یابد و شوق خلوت گزینی به تشدید لذت.
... علت این که گردانندگان امور نه فقط از توریسم باکی ندارند، بلکه به عکس به ترغیب و تشویق و اشاعه ی آن همت می گمارند، این است که اولیای امور نیز در بیشتر موارد از انسان های توده ها تشکیل شده اند"(8)
بدین ترتیب جهانگردی امروز ما در فاصله ای بسیار زیاد از ماهیت تاریخی خویش قرار دارد. اگرچه تمدن غرب، حاکمیت خود را بر جهان امروز تا حد زیادی مرهون نقش تمدن ساز جهانگردی می داند، اما در ادامه، این کارکرد شگفت جهانگردی جای خود را به ثبیت سلطه ی جهانی غرب و فرهنگ غرب بر سراسر جهان داده است. آنچه سبب این انحراف اساسی در روند ایجاد و گسترش تمدن های بشری شده، عبارت است از فرایند توده ای شدن انسان ها و به دنبال آن ظهور جامعه ی توده، فرهنگ توده، ارتباطات توده، رسانه های توده و البته جهانگردی توده به عنوان سوغات بی بدیل تمدن غرب برای بشر امروز.
امروزه انسان ها چه در داخل سرزمین خویش به حرکت درآیند و چه مرزهای قراردادی خودساخته را درنوردند، با انگیزه های گوناگونی سفر می کنند. همچنین میزبانان این مسافران نیز با انگیزه های گوناگونی به استقبال آنان می روند. مجموع ا ین انگیزه ها را می توان در چهار دسته ی کلی انگیزه های روانشناختی، اقتصادی، علمی و ارتباطی قرار داد. در حاکمیت فرهنگ توده و رواج جهانگردی توده، این حرکت و انگیزه ها با تمام تنوع و گوناگونی ای که در شیوه ها و چگونگی آن به چشم می خورد، در پایان به چیزی نمی انجامد جز تثبیت سلطه ی جهانی فرهنگی و اقتصادی تمدن مبتنی بر سرمایه داری غرب و البته به سرانجام رساندن آنچه "جهانی سازی" نام گرفته است. تفصیل بیشتر این ماجرا در نمودار (1) آمده است.
پس از این داستان غم انگیز آنچه در اینجا می تواند روزنه ی امیدی باشد این است که بررسی روند توسعه جهانگردی حکایت از آن دارد که دوران جهانگردی توده به سر آمده و این فعالیت بزرگ جهانی در آینده در قالب اشکال نوینی از جهانگردی، رشد
خواهد نمود که به جهانگردی کیفی (Quality Tourism) مشهور است.(9)
پون در بررسی خود به ثبت روند رشد جهانگردی توده از اوایل دهه ی 1950 تا اواخر دهه ی 1970 پرداخته و آنگاه به نوعی تغییر تدریجی در بازار اشاره می کند. وی همچنین به تفاوت های موجود بین نوعی قدیمی که از آن به عنوان جهانگردی توده یاد می شود و گونه ی نوین آن از لحاظ خصوصیات مشتریان و الگوهای رفتاری آنان می پردازد. از دیدگاه وی، جهانگردی جدید به تجربه کردن موضوعی متفاوت و تعمق بیشتر در خصوص تاریخ و فرهنگ مقاصد علاقه مند است و آگاهی بیشتری نسبت به تأثیر خود بر محیط زیست دارد. نمودار (2) این چرخه حیات جهانگردی را نشان می دهد.
بر اساس آنچه که در نمودار آمده است، صلح و آرامش پس از دومین جنگ جهانی، نقطه ی آغاز رشد جهانگردی است. در این راه عواملی از جمله در نظر گرفتن تعطیلات همراه با حقوق و افزایش اوقات فراغت و اختراع و عمومی شدن هواپیماهای جت، نقطه ی عطف شکل گیری جهانگردی توده به شمار می رود. این نوع از جهانگردی تا اواسط دهه 1970 حاکمیت خود را بر صحنه ی فعالیت های جهانگردی ادامه داد و از آن پس بود که با رسیدن به حدود رشد خود، سیر نزولی را آغاز نمود و در عین حال در کنار خود اشکال نوینی از جهانگردی کیفی را توسعه بخشید. به نظر می رسد این فرایند به شکلی تدریجی همچنان ادامه داشته باشد.
تحقیق "بررسی پیش بینی های سال 2020" که در اواخر دهه ی 1990 به وسیله سازمان جهانگردی جهانی انجام شده است نشان می دهد که الگوی جهانگردی در آینده، توأم با پراکندگی بیشتری خواهد بود و جهانگردان به جای گروه های بزرگ، بیشتر در گروه های کوچک تر سفر خواهند کرد و افرادی که به صورت آزاد و مستقل به جهانگردی می پردازند، سهم برتر بازار را به خود اختصاص خواهند داد. البته کشورهای در حال توسعه ای که دارای بازارهای مسافرتی تکامل نیافته ولی بارشد سریع باشند، از این روند مستثنی خواهند بود.
تورهای سنتی گشت و گذار که شامل بازدید سطحی از جاذبه های خاص است و هدف آن است که در حداقل فرصت موجود از حداکثر تعداد جاذبه ها بازدید شود، همچنان مورد علاقه بازارهای تازه کار و تکامل نیافته خواهد بود، اما طرفداران این گونه تورها کاهش خواهند یافت.
بر اساس این تحقیق، انگیزه ی اصلی سفرها در 20 سال اول هزاره جدید احتمالاً شامل موارد زیر خواهد بود:
پی بردن به اصل و منشأ میراث فرهنگی کشور خود یا ملل دیگر.
پی بردن به ارزش محیط طبیعی و فرهنگی.
پی گیری یک سرگرمی یا علاقه ی ویژه مانند ورزش، کسب آگاهی از تاریخچه ی خانوادگی، عکاسی، و تحقیقات علمی.
استراحت و رهایی از دغدغه ی زندگی مدرن شهری و گذراندن اوقات با خانواده و خویشاوندان.
روند کلی بر سفرهای ارزشمندتر، آموزنده تر و معنی دارتر متمرکز خواهد بود، به نحوی که تجربه ای عمیق که حواس پنجگانه را به خود مشغول سازد، ایجاد کند. در این مورد، انواعی از جهانگردی و سفر که علاقه و جاذبه ایجاد می کند، عبارت است از:
اکوتوریسم یا طبیعت گردی بر اساس سفرهای اکتشافی و کشف عمیق طبیعت و تبادل فرهنگی از طریق فعالیت هایی مانند توریسم روستایی، پیاده روی، کوه نوردی، غارنوردی، ورزش های آبی و سفرهای رقابتی و آموزشی که تجربه یادگیری به عنوان موضوع اصلی سفر را به همراه داشته باشد.
گردهمایی ها، آیین ها، کنفرانس ها و رویدادها.
مسافرت های موضوعی خانواده ها، جوانان، بزرگسالان مجرد و بازنشستگان (سالمندان) شامل خریدهای مورد علاقه، انواع سفرهای درمانی مانند آبگرم درمانی، زیبایی درمانی، پزشکی جایگزین، ورزش های رزمی و همچنین سفرهای مذهبی.
سفرهای زیارتی شامل زیارتگاه های مسلمانان، مسیحیان، بودایی ها، تائوئیست ها و سایر فرقه های مذهبی.
سفرهای تحقیقی - آموزشی شامل گروه های دانش آموزی - دانشجویی و مدرسان آنها، پژوهشگران و دانشجویانی که علاقمند به تحقیقات موضوعی مانند طبیعت، فرهنگ و انسان شناسی هستند.
سفرهای ورزشی به ویژه بازی گلف که در میان کشورهای آسیای جنوب شرقی، کره ای ها و ژاپنی ها مشهور است، همراه با فستیوال های ورزشی - سنتی و انجام مسافرت برای دیدن رویدادهای ورزشی در کشورهای دیگر.
سفرهای ماه عسل و عروسی، با ماهیت قومی - فرهنگی که در ژاپن و چند کشور اروپایی مرسوم است.
مسافرت افراد معلول و ناتوان که بر اساس محصولاتی مناسب با نوع معلولیت افرادی که با صندلی چرخدار مسافرت می کنند و به تسهیلاتی مانند آسانسور، بالابر و پلکان شیب دار نیاز دارند، تهیه می شود.(10)
تلاش برای طراحی الگویی اسلامی در جهانگردی
مجموعه این اطلاعات و پیش بینی ها، این موضوع را به طور جدی فراروی ما قرار می دهد که با وجود جایگاه در حال تحول اما به هر حال نامناسب جهانگردی در جمهوری اسلامی ایران، به نظر می رسد بستر و فضای مناسبی برای رقابت جدی در این عرصه با حفظ کیفیت ها و ارزش ها پیش روی سیاستگذاران و برنامه ریزان کشور قرار داشته باشد. به سر آمدن دوران تلخ حاکمیت جهانگردی توده، نویدی است برای کشورها و ایدئولوژی هایی که ادعای الگویی جدید برای جهانگردی دارند. این موضوع به ما این امکان را می دهد که با توجه به مبانی محکم و قابل دفاع دینی خود، در این بازار رقابت به ارائه ی الگویی اسلامی دست یازیم. با توجه به این که در اسلام تمامی پدیده ها معنایی الهی می یابند، این الگو بی شک متفاوت از الگویی خواهد بود که تا کنون در جهان معاصر رواج داشته است. با توجه به آنچه در خصوص نقش تمدن ساز جهانگردی در تاریخ بشر گذشت، می توان گفت که این الگو به منزله ی اصلاح جریانی خواهد بود که در دوران حاکمیت تمدن غربی به انحراف کشیده شد.در این الگو و در جنبه ی ارتباطی آن، مسلمانان گاه با غیر خود در ارتباطند و گاه این ارتباط میان خود ایشان برقرار می شود. آن گاه که در جهانگردی، مسلمانان با غیر خود ارتباط برقرار می کنند، آنچه بر ارتباط ایشان حاکم است، دوری توأمان ایشان از ضعف نفس از سویی و ستم ورزی و بی عدالتی از سویی دیگر است. مسلمانان از آنجا که در پی تعقیب هدف مقدس دعوت به سوی غیرمسلمانان می روند، با آغوشی باز اما با صلابت در رفتار خود، با آنان رو به رو می شوند. از این رو است که می توان به تأثیرگذاری آنان اطمینان داشت، چه به سوی دیگران بروند و چه به سویشان بیایند.
در ارتباط میان مسلمانان نیز آنچه بیشترین جلوه را دارد، مفهومی است که فارغ از مرزهای قراردادی و نژاد و قوم و قبیله با عنوان امت اسلامی، همه مسلمانان را رو به سوی یک هدف مجهز می نماید، مفهومی که امروزه در سایه ی حاکمیت تمدن غربی بر کشورهای اسلامی و شکل گیری ملت - دولت ها رنگ باخته است. اگر مسلمانان جهان امروز در پی احیای مجدد تمدن اسلامی خویش هستند و اگر شیعه در امید و انتظار شکل گیری این تمدن در دوران حضورامام معصوم (عجل الله تعالی فرجه)می گدازد، چاره ای جز گسترش ارتباط میان مسلمانان در اشکال گوناگون و ممکن از جمله جهانگردی برخاسته از الگویی اسلامی و نه غربی، وجود ندارد.
اگر جهت و شدت فرایند فرهنگ پذیری را تابعی از چهار موقعیت فرهنگی، ارتباطی، اقتصادی و جغرافیایی جهانگردان و جامعه ی میزبان نسبت به یکدیگر بدانیم، پسندیده است در سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی در بخش جهانگردی برای جذب و همچنین فرستادن جهانگرد از کشورهایی آغاز کنیم که در این عوامل نزدیکی بیشتری با آنان احساس می کنیم. کشورهایی که نام اسلام را بر خود پسندیده اند، بهترین نمونه های این نزدیکان هستند. از آنجا که مسائل دینی و فرهنگی و واهمه از تأثیرات مخرب جهانگردی درحوزه ی فرهنگ از دغدغه های اساسی مسلمانان و به طور کلی کشورهایی است که در صدد صیانت از فرهنگ و هویت فرهنگی و تاریخی خویش هستند، نگاهی به موقعیت ها و وضعیت های یاد شده با تمرکز بر موضوع جهانگردی میان کشورهای اسلامی شایسته می نماید.
مهم ترین نقطه ی اشتراک این کشورها، همانا فرهنگ اسلامی و در رأس آن قرآن کریم است. این اشتراک و نزدیکی فرهنگی علاوه بر تسهیل جریان یادشده، جوامع مسلمان را نیز تا حد بسیار زیادی از تأثیرات منفی جهانگردی در امان نگه می دارد. مسلمانان با توسعه ی ارتباطات میان خویش بر اساس هویت واحد اسلامی، نه تنها در راه شناخت متقابل و عمیق از یکدیگر و زدودن زنگارهای قرن ها فاصله گام های سریعی برخواهند داشت و نه تنها با آشنایی با مظاهر به جا مانده از تمدن عظیم و انسانی اسلامی به درک درستی از هویت مشترک خویش و روزگار عزت و شوکت ایجاد شده بر پایه ی وحدت و امت اسلامی خواهند رسید، که با نگاهی ژرف به جنبه های گوناگون فرهنگی دیگر ملل مسلمان، بر جنبه های مغفول فرهنگ خود نیز
وقوف خواهند یافت. به راستی چه چیزی جز همین جهل نسبت به خود و دیگران است که قرن ها مسلمانان را از یکدیگر دور نگه داشته و به تفرقه و نهایتاً شکست و عقب ماندگی آنان در صحنه ی جهانی منجر شده است؟
در بعد ارتباطی نیز زبان به فراموشی سپرده شده ی عربی می تواند نقشی استثنایی را در ایجاد این نزدیکی و اتحاد، بازی نماید. اگرچه در جهان امروز زبان عربی - چه به صورت انحصاری و چه در اشتراک با دیگر زبان ها - تنها مورد استفاده و فهم یک پنجم مسلمانان واقع می شود، اما این زبان به دلیل پیوند با روح جاری در کالبد مسلمانان و تمدن اسلامی یعنی قرآن و همچنین رواج در مراسم و عبادت های مختلف ایشان، بالقوه توان تبدیل شدن به زبان مشترک مسلمانان سراسر جهان را در ارتباطات گوناگون میان آنان دارد. علاوه بر آن، کشف و بهره برداری از این گنجینه ی پنهان ارتباطی، به نوبه ی خود می تواند به گسترش ارتباط میان مسلمانان هر چه بیشتر دامن زند.
از لحاظ اقتصادی و یا به عبارت دقیق تر میزان پیشرفتگی در میان کشورهای جهان، به نظر می رسد اگرچه اختلاف قابل توجهی میان کشورهای اسلامی وجود دارد، اما تقریباً به طور برابر می توان آنان را در دو دسته کلی "کشورهای حد وسط توسعه" و "کشورهای حد پایین توسعه" قرار داد. توضیح آن که در سال های اخیر برای تقسیم بندی کشورهای جهان از نظر قرار داشتن در مراحل سه گانه ی توسعه - به جای اصطلاحاتی مانند جهان اول، دوم و سوم و یا کشورهای شمال و جنوب که بیشتر دارای مفهوم ذهنی است - از سوی سازمان ملل متحد شاخص جدیدی به نام " شاخص توسعه انسانی" با ترکیب سه معیار "محصول سرانه ی ناخالص داخلی واقعی"، "امید زندگی" و "سواد" تعریف شده است.
بر اساس این شاخص به جز دو کشور برونئی و کویت که جزء "کشورهای حد بالای توسعه" در جهان به شمار می روند، 25 کشوراسلامی دیگر در دسته ی کشورهای حد وسط توسعه و 25 کشور باقی مانده نیز در دسته کشورهای حد پایین توسعه قرار می گیرند، نکته ی جالب این است که به جز چهار کشور آسیایی افغانستان، یمن، بنگلادش و پاکستان، دیگر کشورهای اسلامی گروه حد پایین توسعه، همگی در قاره
آفریقا قرار دارند.(11) بی شک این نکته می تواند به رونق جریان جهانگردی میان این کشورها کمک شایانی نماید و ضمن ایجاد یک ارتباط دوسویه و برابر میان آنها، عامل مهمی باشد در تقسیم عادلانه ی ثروت در قلمرو اسلام. در این راه نهادها و سنت های اسلامی که پیش تر از آنها یاد شد، می توانند تسهیلات قابل توجهی را در این خصوص ایجاد نمایند.
البته با توجه به گستره ی عظیمی از زمین که تحت پوشش کشورهای اسلامی قرار گرفته است، نمی توان ادعا نمود که دسترسی مسلمانان ساکن این کشورها به همه جای این سرزمین یکسان است و با سهولت انجام می پذیرد، اما می توان این نکته را نیز در ذهن داشت که به ندرت اتفاق می افتد که کشور یا کشورهای غیراسلامی در سراسر این گستره، میان مرزهای کشورهای اسلامی به حدی فاصله اندازند که دسترسی مسلمانان را به یکدیگر با مشکلی جدی رو به رو نمایند. در نهایت همانند موقعیت اقتصادی می توان کشورهای اسلامی را از لحاظ نزدیکی جغرافیایی نیز در چند دسته مشخص جای داد. البته به همه این مطالب باید پیشرفت فناوری را در نظام های حمل و نقل در جهان معاصر به هر حال در این معادله مدنظر قرار داد، هر چند که بازگشت به تاریخ تمدن اسلامی به ما نشان می دهد که در دوران غیبت این فناوری ها، هیچ گاه فاصله های ظاهری مانع ارتباط میان مسلمانان نشده است.
البته شایان ذکر است که این فعالیت در یک نگاه کلی تر می تواند به امر جهانگردی میان کشورهای اسلامی منحصر نگردد. سفر مسلمانان به کشورهای غیراسلامی و پذیرش جهانگردان غیرمسلمان از سوی کشورهای اسلامی نیز می تواند نتایج ثمربخشی در پی داشته باشد. در یک نگاه فرهنگی و ارتباطی، جهانگردی چه میان کشورهای اسلامی صورت پذیرد و چه میان کشورهای اسلامی و غیراسلامی و در این حالت دوم نیز چه مسلمانان به عنوان جهانگرد به دیگر کشورها سفر کنند و چه در کشور خود پذیرای جهانگردان غیر مسلمان باشند، کارکردهای دینی بسیار مهمی را می توان انتظار داشت.
رونق یافتن جریان جهانگردی میان کشورهای اسلامی و بازدید مسلمانان جهانگرد از جوامع مسلمان جهان - همان گونه که گذشت - سبب آشنا شدن مسلمانان با مشکلات و ویژگی های فرهنگی جوامع مسلمان و دریافتن نقاط اشتراک و اختلاف میان فرهنگ هایی که همه را به نام "فرهنگ اسلامی" می شناسیم، خواهد شد. این امر به نوبه ی خود کمک شایانی خواهد بود در برقراری پیوند و اتحاد میان مسلمانان و احیای دوباره مفهوم امت اسلامی.
از سویی دیگر سفر جهانگردان مسلمان به کشورهای غیراسلامی می تواند با هدف آشنا نمودن غیر مسلمانان با اصول و مبانی دین مبین اسلام و تبیین آموزه های مترقی آن و سرانجام تبلیغ دین به ویژه به شکلی غیر مستقیم و از راه زندگی با مردم و ارائه سلوک و رفتار اسلامی، با تأثیری بیشتر صورت پذیرد. همان گونه که می دانیم اگر چه به مقتضای آیه شریفه "نفر":
"و ما کان المؤمنون لینفروا کافه فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلم یحذرون"(توبه، 122)
"و نسزد گروندگان را که بیرون روند همگی، پس چرا بیرون نرفتند از هر گروهی از ایشان طایفه ای تا دانش بیاموزند در دین و تا بیم دهند قوم خود را چون باز گردند به سوی ایشان، باشد که آنان بترسند."
تبلیغ دین اساساً به عهده گروهی خاص گذاشته شده است، اما این مسأله، بار مسئولیت را از دوش کسانی که به هر شکلی در موقعیتی قرار می گیرند که تبلیغ دین برای آنان امکان پذیراست، بر نخواهد داشت. به ویژه که این گروه به سبب موقعیت غیررسمی و اعلام نشده شان می توانند با نفوذ بیشتر در جامعه ی مورد خطاب از یک سو و استفاده از آزادی عمل بیشتر که در برخی شرایط برای مبلغان رسمی فراهم نیست از سویی دیگر، به شکل مؤثرتری به تبلیغ دین بپردازند. با نگاهی اجمالی به آن چه از رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) برای ما به یادگار مانده، به نظر می رسد صرف نظر از مورد جهانگردان، اصل این استنتاج مورد نظر ایشان بوده است، آنجا که مسئولیت تبلیغ دین، اشاعه ی فرهنگ و در معنای خاص آن صدور انقلاب را متوجه تمامی کسانی می کنند که به شکلی در معرض ارتباطی میان فرهنگی و موقعیتی تبلیغی قرار می گیرند. بنیانگذار جمهوری اسلامی در
دیداری با ورزشکاران می فرمایند: "شما با اخلاق خوش خودتان و با رفتار خودتان و با کردار خودتان ان شاء الله که این وجهه ی اسلامی جمهوری اسلامی را صادر کنید به خارج."(12)
ایشان همچنین در ملاقات با شرکت کنندگان در کنفرانس بین المجالس به شکلی کلی می فرمایند:
"باید علاوه بر سفرهای رسمی، سفرهای غیررسمی هم بنماییم تا دنیا را بیدار کنیم... تنها در سفرهای غیررسمی است که درست می توانید با مردم عادی کوچه و بازار تماس بگیرید و آنها را روشن کنید. بودن شما که یال و کوپال ندارید در میان مردم هم جالب تر است و هم شما بهتر می توانید تبلیغ کنید."(13)
اما نکته ای که به نظر می رسد تا کنون از آن غفلت شده است، کارکرد دینی سومین حالت مطرح شده جهانگردی در این نوشتار یعنی پذیرش جهانگردان غیرمسلمان به درون جامعه ی اسلامی است. تا کنون تصور غالب ما از تبلیغ دین، حضور پیدا کردن فردی بوده است به نام مبلغ در میان مردم جامعه ای که قصد تبلیغ آنان را دارد. اگر چه این شکل از تبلیغ همواره در طول حیات اسلام به عنوان یک دین تبلیغی، به شکل بارز و برجسته وجود داشته است، اما به موازات آن شاهد حضور جریان تبلیغی مؤثر اما کم و بیش ناپیدایی نیز در تاریخ اسلام هستیم.
حضور یافتن مخاطبان تبلیغ در میان جامعه ی اسلامی، علاوه بر برخورداری از ویژگی های تبلیغ متعارف، مخاطب را در فضایی قرار می دهد که توان بسزایی در نمایش هماهنگی میان عناصر گوناگون یک جامعه ی اسلامی را در کنار هم دارد. در این حالت نه تنها یکایک مسلمانان در کلام و رفتار، مبلغ دین خواهند بود که در این راه همه مظاهر جامعه به کمک آنان خواهد آمد. نمونه ی این نوع از تبلیغ را در مورد استفاده از اسیران جنگی به عنوان "عبد و امه" در میان مسلمانان در تاریخ اسلام داریم. با این سیاست، اسیران جنگی که با شرکتشان در جنگ در بیشتر موارد مظهر مخالفت با گسترش اسلام به شمار می رفتند، پس از طی یک دوره ی درخشان تبلیغی در میان یک
خانواده مسلمانان و فراگرفتن تعالیم اسلامی به هر دو شکل نظری و عملی، با بهانه های گوناگونی که در احکام اسلامی از پیش طراحی شده بود، یکی پس از دیگری آزاد می شدند و بعضاً به عنوان یک مبلغ توانا به میان جامعه ی خود برای تبلیغ اسلام باز می گشتند. در مورد جهانگردی نیز می توان با یک طراحی حساب شده، چنین کارکردی را توقع داشت.
در کنار این مسأله با توجه به اهمیت هر سه نوع جهانگردی، سازماندهی سفر ایرانیان به خارج از کشور در چارچوبی که توضیح داده شد و تشویق هموطنان به ایرانگردی به همان اندازه مهم و ضروری تلقی می شود که تلاش برای جذب جهانگرد از کشورهای خارجی. حتی شاید افزایش سفرهای ایرانیان در داخل کشور و افزایش توان ارتباط میان فرهنگی آنان با هموطنان خویش علاوه بر تقویت زیرساخت ها و مدیریت جهانگردی کمک بسزایی باشد در تصحیح نگرش مردم به پدیده ی جهانگردی و جهانگردان خارجی که همواره در نگاهی اجمالی به تاریخ، پیام آور چپاول و غرب زدگی در این کشور بوده اند.
نکته مهم در تمامی حالات یاد شده، تبیین هدف و طراحی سازوکار رسیدن به آن بر اساس الگوی برگزیده اسلامی است. مواردی مانند لذت از منابع فرهنگی و طبیعی کشور در ایرانگردی، نمی تواند هدف مناسبی برای سیاستگذاران تصور شود. جهانگردان در طول تاریخ و از جمله در دوران معاصر با کمی تفاوت در شدت و جهت، در انگیزه های خود برای سفر و جهانگردی از الگویی واحد پیروی می کنند. این انگیزه ها همان گونه که گذشت در چهار گروه کلی انگیزه های روانشناختی، اقتصادی، علمی و ارتباطی جای می گیرد. اما آنچه سبب شکل گیری الگوهای متفاوت در طول تاریخ و به ویژه در دوران معاصر شده است، سازوکارهای طراحی شده از سوی میزبانان برای تحقق اهداف خود از این مسأله است. اگرچه ممکن است جهانگرد با هدفی فرهنگی وارد کشور شود، اما نگاه میزبان می تواند به او به عنوان یک منبع درآمد باشد و سازوکارهای تعبیه شده در جهانگردی آن کشور نیز او را به همان سمت سوق دهد.
در یک جمع بندی، در بینش اسلامی بر اساس دو هدف اصلی از سیر در زمین یعنی شناخت و ارتباط، دو مفهوم عبرت و عبادت، برخاسته از جریان شناخت و نظر در تاریخ و طبیعت به عنوان دو منبع مهم شناخت و دو مفهوم امت و دعوت، برخاسته از جریان ارتباط با مسلمانان و غیرمسلمانان، به عنوان اهداف اصلی توسعه ی جهانگردی در کنار کارکردهای معمول آن و بدون نفی این کارکردها مطرح هستند. این جمع بندی در نمودار (3) به شکل الگویی اسلامی از جریان جهانگردی به نمایش درآمده است:
براساس این الگو، در بازدید جهانگردان از بناهای تاریخی گذشته های دور، مسلمانان به آنچه پیش از اسلام داشته اند افتخار نمی کنند، بلکه در این جاذبه ها به دیده عبرت می نگرند و درود و افتخار خود را نثار مسلمانانی می کنند که با پایمردی و رشادت
خود سبب حاکمیت اسلام بر این سرزمین شدند. نحوه تلقی مسئولان کشور در ابتدای حاکمیت جمهوری اسلامی از کاخ های برجای مانده از دوران پهلوی این چنین بود.
تفرج مسلمانان نیز در طبیعت در کنار کارکردهای معمول خود و فراتر از آن، حس شکرگزاری را در آنان تقویت می نماید و از آنجا که نظر در آفرینش خداوند است، عبادت به شمار می آید. برنامه ریزی متولیان جهانگردی می تواند روی بدین سو داشته باشد، همان گونه که در برخی کشورهای اسلامی با طبیعتی فقیرتر از کشور ما جلوه گر شده است.
حضور مسلمانان در کشور ما و حضور ما در کشور آنان، نباید بر گرد محور ملت - دولت و افتخار هر یک بر آنچه در سرزمین خود دارد، به گردش درآید. همچنین همان گونه که گفته شد، غیرمسلمانان در بازدید خود از کشور ما و در ارتباط با ایرانیان مسلمان در کشور خودشان باید ایستادگی ما را بر آنچه اسلامی می دانیم. در عین رأفت و رحمت و پایبندی به اصول و ارزش های اخلاقی به روشنی شاهد باشند.
در مورد جاذبه های جهانگردی نیز توجه به چند نکته مهم می نماید. در کشور ما جاذبه های گوناگونی برای جذب جهانگردان وجود دارد. میراث طبیعی از کویر تا جنگل و کوه های پر از برف و میراث فرهنگی از آثار پیش از اسلام و پس از آن تا سنت ها و مراسم گوناگون در کنار جاذبه هایی دیگر که در جریان جهانگردی معاصر به شمار نمی آید، مجموعه ای متنوع را پیش روی جهانگردان قرار می دهد.
جهانگردان نیز با انگیزه های مختلفی مناطق مورد علاقه خویش را انتخاب می کنند. هر منطقه ای هم با توجه به برخورداری از جاذبه های ویژه ای می تواند تنها پذیرای گروهی خاص باشد. با کنار هم قرار دادن این دو اصل می توانیم چنین نتیجه بگیریم که پیش از هر چیز در کشور باید تصمیم گرفته شود که با توجه به جاذبه هایی که وجود دارد و هر جاذبه هم می تواند بهانه ی جذب گروهی خاص از جهانگردان باشد، چه نوع جهانگردانی را می خواهیم بپذیریم. به عنوان مثال آیا با توجه به سواحل زیبای شمال کشور می توانیم جهانگردی طبیعی و تفریحی را با در نظر گرفتن مسائل فقهی و فرهنگی در مورد جهانگردان غربی ترویج دهیم یا این که با توجه به مسائل یاد شده، این گونه جاذبه ها را باید در مورد گسترش ایرانگردی و جهانگردپذیری از کشورهای اسلامی محور توسعه جهانگردی قرار داد. در این حالت جهانگردی های ویژه و کیفی
می تواند مناسب ترین انتخاب برای جهانگردان غربی باشد. این نکته باید در مورد انواع جاذبه ها بر اساس ماهیت طبیعی یا فرهنگی و همچنین تعلق بناهای تاریخی به دوره ی پیش از اسلام یا پس از آن رعایت گردد.
آنچه در این خصوص مهم است توجه به این نکته است که جاذبه های جهانگردی تنها منحصر به جاذبه های مرده نمی شود، بلکه جاذبه هایی که در جریان حیات طبیعی خود مورد بازدید و بلکه مشارکت جهانگردان واقع می شوند، می تواند از اهمیتی دوچندان برخوردار باشد. به عنوان مثال، مساجد مسلمانان گاه می توانند به عنوان یک موزه محل تجمع هنرها و صنایع مسلمانان در دوران تمدن اسلامی باشند و گاه نیز می توانند به عنوان محل اقامه جماعتهای باشکوه، جهانگردانی ویژه را به خود جذب نمایند.
همچنین در مورد جاذبه های جهانگردی، به ویژه اگر این فرایند را منحصر به جهانگردپذیری از کشورهای خارجی ندانیم، باید به این نکته نیز توجه داشته باشیم که در بینش اسلامی، وجود جاذبه به معنای معاصر آن، شرط اساسی جهانگردی تلقی نمی شود. نفس حرکت و سفر در جهان بینی اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است.
سرانجام آنچه در خصوص ساختار جهانگردی در کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران می توان گفت، این نکته است که بی شک این ساختار باید بر اساس مبانیی که تاکنون توضیح داده شد طراحی گردد. اگر بنا بر ادغام سازمان هایی باشد که هر یک به نحوی بر جاذبه های معمول جهانگردی در کشور نظارت دارند، سازمان های متولی امر زیارت اعم از داخلی و خارجی مانند سازمان حج و زیارت و سازمان های متولی جاذبه های غیرمعمول مانند سازمان تبلیغات اسلامی یا مرکز رسیدگی به امور مساجد و همچنین سازمان های متولی ارتباطات کشور با کشورهای خارجی مانند سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز نباید در این ادغام از نظر دور بمانند.
اما از آنجا که از سویی وظایف این گونه سازمان ها از جهت اجرایی یا نظارتی بودن متفاوت است و از سویی دیگر نیز با ادغام، با توجه به حجم زیاد، اداره ی آنها مشکل می گردد، به نظر می رسد مناسب باشد موضوع ادغام را در حد هماهنگی در سیاستگذاری و اجرای سیاست ها تلقی نماییم. مهم ترین جلوه ی این هماهنگی، ایجاد بخشی در برنامه های توسعه کشور است که در آن به بیان هماهنگ برنامه ها و سیاست های اجرایی این حوزه مشترک پرداخته می شود. همچنین در این مورد، حضور
نمایندگان این سازمان ها در شورای عالی جهانگردی ضروری می نماید. وابستگی این شورا به بالاترین مقام سیاستگذاری کشور یعنی رهبری نظام یا به عبارتی مجمع تشخیص مصلحت، بیشترین هماهنگی را با سیاست های سایر بخش های کشور به دنبال خواهد داشت.
از جهت وابستگی سازمان اجرایی دولتی جهانگردی به بخش فرهنگی یا اقتصادی دولت نیز می توان گفت که اگر شورای عالی جهانگردی با ترکیب یادشده بتواند وظیفه ی سیاستگذاری هماهنگ را به طور کامل انجام دهد، مناسب ترین جایگاه برای ایجاد ضمانت اجرای این سیاست ها، جایگاهی فراتر از وزارتخانه ها و زیر نظر بالاترین مقام اجرایی کشور یعنی رئیس جمهور و در حد معاونت وی در شکل سازمانی مستقل خواهد بود.
سرانجام در ختم کلام و با تأکید بر موضوع رابطه ی میان جهانگردی، جهانی سازی و جهانی بودن دین اسلام به ذکر یک نکته ی اساسی به عنوان نتیجه ی نهایی این مقاله اشاره می نماییم و آن این که تا زمانی که به درون مرزهای خود می اندیشیم و دغدغه ی اصلاح جهان را در سر نداریم، در حصار همین مرزها گرفتار آنانی خواهیم شد که در سر اندیشه جهانی شدن و ساختن جهان را بر اساس امیال و هواهای خود می پرورانند. اندیشیدن به امت اسلامی نخستین گام در راه شکست این حصار است. لازمه ی این اندیشه، تنها، نشستن در خانه و آغوش برای مهمان گشودن نیست. باید غل و زنجیر سالیان را از پای باز کرد و به راه افتاد تا مبادا مانند آنان باشیم که قرآن کریم در شأنشان می فرماید:
"یا ایها الذین آمنوا ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثّاقلتم الی الارض ارضیتم بالحیاة الدنیا من الاخرة فما متاع الحیاة الدنیا فی الاخرة الا قلیل. الّا تنفروا یعذّبکم عذاباً الیماً و یستبدل قوماً غیرکم و لاتضرّوه شیئا و الله علی کل شیء قدیر"(توبه، 39-38)
"ای آنان که ایمان آوردید چیست شما را که هر گاه گفته شود به شما بسیج کنید در راه خدا سرگردانی کنید به سوی زمین؟ آیا خشنود شدید به زندگانی دنیا به جای آخرت؟ همانا نیست بهره ی زندگانی دنیا در آخرت مگر اندک. اگر نکوچید عذاب کند شما را عذابی دردناک و بر گیرد به جای شما گروهی را جز شما و هرگز زیانش نرسانید به چیزی و خدا است بر هر چیز توانا."
پی نوشت ها :
1. عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (ع).
2. (SOMOVAR,1995, PP.182-212)
3. (RYAN,1993,PP.133-136)
4. (RYAN,1993,PP.136-137)
5. بشیریه، حسین، مجموعه تقریرات درسی نظریه های فرهنگی معاصر.
6. (BOISSEVAIN, 2000, P383)
7. (SELWYN, 2000, P564).
8. شایگان، داریوش، آسیا در برابر غرب، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی، 1356، صص 85-83.
9. لومسدن، لس، بازاریابی گردشگری، محمد ابراهیم گوهریان، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1380، صص 387-385.
10. سازمان ایرانگردی و جهان گردی، وضعیت موجود جهانگردی در ایران، تهران، دفتر پروژه برنامه ملی توسعه گردشگری، 1379، صص 62-56.
11. محسنیان راد، مهدی، ارتباط جمعی در کشورهای اسلامی، 1376، صص 6-3.
12. امام خمینی، صحیفه ی نور؛ ح 15، وزارت ارشاد، 1365، ص 25.
13. همان، ص 190.
قرآن کریم، ترجمه مرحوم سید کاظم معزی.
امام خمینی، روح ا...، صحیفه نور، ج 15، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (1365).
بشیریه، حسین، مجموعه تقریرات درس نظریه های فرهنگی معاصر، تهران، دانشگاه امام صادق (ع)، دوره دکتری فرهنگ و ارتباطات. (1377)
سازمان ایرانگردی و جهانگردی، وضعیت موجود جهانگردی در ایران: تحلیلی از نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدات، تهران، دفتر پروژه برنامه ملی توسعه گردشگری. (1379)
شایگان، داریوش، آسیا در برابر غرب، تهران، انتشارات امیرکبیر. (1356)
لومسدن، لس، بازاریابی گردشگری، مترجم: محمد ابراهیم گوهریان، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی. (1380)
محسنیان راد، مهدی، ارتباط جمعی در کشورهای اسلامی (گزارش تحقیق برای درس ارتباط جمعی در کشورهای اسلامی، نخستین دوره دکتری فرهنگ و ارتباطات، دانشگاه امام صادق (ع)، تکثیرمحدود). (1376)
معتمد نژاد، کاظم، وسایل ارتباط جمعی، تهران، دانشگاه علامه طباطبایی. (1371)
(Bittner, J.R., Mass Communication: an Introduction, New Jersey, Prentice Hall.(1989
(Boissevain, Jeremy., Mass Tourism, in: Jafar Jafari, Encyclopedia of Tourism P383, London & new York, Routledge.(2000
(Ryan, Chris., Recreational Tourism, Londan, Routledge.(1993
(Selwin, Tom., Sun, sand, sea and sex, in: Jafar Jafari, Encyclopedia of Tourism, P564, london & New York,Routledge.(2000
(Somovar, Larry A. and Richard E. Porter., Communication Between Cultures, USA,Wadsworth.(1995
منبع: گردآوری: معاونت فرهنگی و پژوهشی، (1388)، جهانی شدن و جهان اسلام، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، معاونت فرهنگی، چاپ اول 1388.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}